مردی چپول پیش دکتر میره.
میگه :آقای دکتر من همه چیز رو دو تا میبینم .
دکتر میگه هر سه تا تون اینجوری میبینید.
………………...……….
یه آقاهه سنگ کلیه داشته. میره دکتر میگه: آقای دکتر من سنگ دارم.
دکتر میگه: عقب عقب بیا خالیش کن.
…………
سپاس و ستایش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزید در به دری ،
هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است و چون به پایان رسد مایه ضرر ،
پس در هر سالی دو ترم موجودو بر هر ترمی شهریه ای واجب …… از جیب و جان که بر آید …… کز عهده خرجش به در آید .
………….
یه روز یه کور وارد آشپزخانه می شه دستش می خوره به رنده می گه این چرت و پرت ها چیه اینجا نوشتن.
…..……..
یه مرغه به اون یکی مرغه میگه: دیدی بدبخت شدم، تو کیف دخترم پرخروس پیدا کردم.
دوستش میگه: اینکه چیزی نیست، من تو کیف دخترم تخم مرغ پیدا کردم
………….
زن و شوهری به سینما رفتند. در اواخر فیلم، زن،
شوهرش را صدا زد و گفت: این کسی که بغل دست من نشسته از اول فیلم تا حالا خواب است.
مرد با ناراحتی جواب داد: به درک که خواب است. حالا چرا منو از خواب بیدار کردی؟
……….
مرد: قسم میخوری که منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟ زن: هزارتومن بده تا قسم بخورم!
………..
برق نگاهت،چشمای خمارت،لهجه حرف زدنت، (من رو یاد گدای سر کوچمون می ندازه)
………
رایس دستور داده: هر کس که خوشگل تر از منه اعدامش میکنم.
ما که رفتنی شدیم ،خوش به حالت که زنده میمونی!!!
………..……..
رئیس تیمارستان به یکی از مراقب ها می گوید: «من در این جا از همه راضی هستم
، فقط دیوانه ای هست که اصرار دارد من برج ایفل را از او بخرم.»
مراقب می گوید: «خب، چرا نمی خرید؟»
رئیس تیمارستان می گوید: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما می خریدم.»
….……
اولی: «من خواب دیدم رفته ام مسافرت.»
دومی: «من هم خواب دیدم که یک غذای خوشمزه خورده ام.»
اولی:« تنهایی؟ پس چرا من را دعوت نکردی؟»
دومی: «می خواستم دعوتت کنم، ولی گفتند رفته ای مسافرت.»
………..
اتوبوس طبق معمول خیلی شلوغ بود. مسافری عصبانی به آقای چاقی که پهلویش ایستاده بود، گفت آقا! ممکن است هل ندهید!
مرد چاق با اوقات تلخی گفت: هل نمی دهم، دارم نفس می کشم.
لطفا به اشتراک بگذارید:
....